۱۳۹۵ آبان ۲۵, سه‌شنبه

عیس پسر خداست یعنی چه?


سوال: اینکه عیسی پسر خداست یعنی چه؟
جواب: عیسی مثل یک پدر و پسر انسانی، پسر خدا نیست. خدا ازدواج نکرد که پسر داشته باشد. خدا با مریم هم بستر نشد که با هم پسری را تولید کنند. عیسی پسر خداست یعنی خدا در جسم انسان خود را به ما نشان داد (یوحنا 1 : 1 ، 14 ). عیسی پسر خداست که در بدن مریم بوسیلة روح القدس قرار گرفت. لوقا 1 : 35 می گوید، "فرشته در جواب وی گفت روح القدس بر تو خواهد آمد و قوت جضرت اعلی بر تو سایه خواهد افکند. از آنجهه آن مولود مقدس پسر خدا خوانده خواهد شد."
در ضمن محاکمه اش در مقابل رهبران یهودی، کاهن اعظم به عیسی گفت "ترا به خدای  قسم می دهم ما را بگوی که تو مسیح پسر خدا هستی یا نه" (متی 26 : 63). عیسی  گفت "بله، تو گفتی و نیز شما را می گویم بعد از این پسر انسان را خواهید دید که بر دست راست قوت نشسته بر ابرهای آسمان میاید." (متی 26 : 64). رهبران یهود عیسی را به کفر متهم کردند (متی 26 : 65 -66). بعد، در حضور پنطیوس پیلاطس "یهودیان بدو جواب دادند که ما شریعتی داریم و موافق شریعت ما واجب است که بمیرد زیرا خود را پسر خدا ساخته است." (یوحنا 19 : 7 ). چرا ادعای او برای پسر خدا بودن کفر محسوب می شد و باید می مرد؟ رهبران یهود دقیقا معنی"پسر خدا" را می دانستند. پسر خدا بودن یعنی طبیعت خدا را داشتن. پسر خدا بودن یعنی "از خدا" بودن. ادعای داشتن طبیعت خدا یعنی ادعای خدا بودن، برای رهبران یهود کفر بود. بنابراین، بر اساس لاویان 24 : 15 مرگ او را خواستار بودند. عبرانیان 1: 3 این را واضح می گوید که پسر خدا "فروغ جلالش و خاتم جوهرش" می باشد.
مثال دیگر را در یوحنا 17 : 12 می بینیم یعنی جایی که یهودا "پسر هلاکت" خوانده می شود. یوحنا 6 : 71 به ما می گوید که یهودا پسر شمعون بود. پس منظور یوحنا از اینکه یهودا را "پسر هلاکت" معرفی کرده بود چه بود؟ لغت هلاکت یعنی " خرابی، ویرانی، اصراف". یهودا عملا پسر خرابی، ویرانی، و اصراف نبود، اما اینها علامت زندگی یهودا بود. یهودا تجسمی از هلاکت بود. به همین ترتیب، عیسی پسر خداست. پسر خدا خود خداست. عیسی خدای تجسم یافته است (یوحنا 1 : 1 ، 14).

۱۳۹۴ دی ۳۰, چهارشنبه

شام آخر و چگونگی دستگیری عیسی مسیح در باغ جتسیمانی

                                                                                                                                                        شام‌ آخر


(مرقس‌ ۱۴:۱۷-۲۵، لوقا ۲۲:۱۴-۳۰، یوحنا ۱۳:۲۱-۳۰)۲۰  چون‌ وقت‌ شام‌ رسید با آن‌ دوازده‌ بنشست‌.  ۲۱  و وقتی‌ که‌ ایشان‌ غذا می‌خوردند، او گفت‌: «هرآینه‌ به‌ شما می‌گویم‌ که‌ یکی‌ از شما مرا تسلیم‌ می‌کند!»  ۲۲  پس‌ بغایت‌ غمگین‌ شده‌، هر یک‌ از ایشان‌ به‌ وی‌ سخن‌ آغاز کردند که‌ «خداوندا آیا من‌ آنم‌؟»  ۲۳  او در جواب‌ گفت‌: «آنکه‌ دست‌ با من‌ در قاب‌ فرو برد، همان‌ کس‌ مراتسلیم‌ نماید!  ۲۴  هرآینه‌ پسر انسان‌ به‌ همانطور که‌ درباره‌ او مکتوب‌ است‌ رحلت‌ می‌کند. لیکن‌ وای‌ بر آنکسی‌ که‌ پسر انسان‌ بدست‌ او تسلیم‌ شود! آن‌ شخص‌ را بهتر بودی‌ که‌ تولّد نیافتی‌!»  ۲۵  و یهودا که‌ تسلیم‌ کننده‌ وی‌ بود، به‌ جواب‌ گفت‌: «ای‌ استاد آیا من‌ آنم‌؟» به‌ وی‌ گفت‌: «تو خود گفتی‌!» ۲۶  و چون‌ ایشان‌ غذا می‌خوردند، عیسی‌ نان‌ را گرفته‌، برکت‌ داد و پاره‌ کرده‌، به‌ شاگردان‌ داد و گفت‌: «بگیرید و بخورید، این‌ است‌ بدن‌ من‌.»  ۲۷  و پیاله‌ را گرفته‌، شکر نمود و بدیشان‌ داده‌، گفت‌: «همه‌ شما از این‌ بنوشید،  ۲۸  زیرا که‌ این‌ است‌ خون‌ من‌ در عهد جدید که‌ در راه‌ بسیاری‌ بجهت‌ آمرزش‌ گناهان‌ ریخته‌ می‌شود.  ۲۹  امّا به‌ شما می‌گویم‌ که‌ بعد از این‌ از میوه‌ مَوْ دیگر نخواهم‌ نوشید تا روزی‌ که‌ آن‌ را با شما در ملکوت‌ پدر خود، تازه‌ آشامم‌.»پیشگویی‌ انکار پطرس‌(مرقس‌ ۱۴:۲۶-۳۱)۳۰  پس‌ تسبیح‌ خواندند و به‌سوی‌ کوه‌ زیتون‌ روانه‌ شدند.  ۳۱  آنگاه‌ عیسی‌ بدیشان‌ گفت‌: «همه‌ شما امشب‌ درباره‌ من‌ لغزش‌ می‌خورید چنانکه‌ مکتوب‌ است‌ که‌ شبان‌ را می‌زنم‌ و گوسفندان‌ گله‌ پراکنده‌ می‌شوند.  ۳۲  لیکن‌ بعد از برخاستنم‌، پیش‌ از شما به‌ جلیل‌ خواهم‌ رفت‌.»  ۳۳  پطرس‌ در جواب‌ وی‌ گفت‌: «هر گاه‌ همه‌ درباره‌ تو لغزش‌ خورند، من‌ هرگز نخورم‌.»  ۳۴  عیسی‌ به‌ وی‌ گفت‌: «هرآینه‌ به‌ تو می‌گویم‌ که‌ در همین‌ شب‌ قبل‌ از بانگ‌ زدن‌ خروس‌، سه‌ مرتبه‌ مرا انکار خواهی‌ کرد!»  ۳۵  پطرس‌ به‌ وی‌ گفت‌: «هرگاه‌ مردنم‌ با تولازم‌ شود، هرگز تو را انکار نکنم‌!» و سایر شاگردان‌ نیز همچنان‌ گفتند.باغ‌ جتسیمانی‌(مرقس‌ ۱۴:۳۲-۴۲، لوقا ۲۲:۳۹-۴۶)۳۶  آنگاه‌ عیسی‌ با ایشان‌ به‌ موضعی‌ که‌ مسمّی‌ به‌ جتسیمانی‌ بود رسیده‌، به‌ شاگردان‌ خود گفت‌: «در اینجا بنشینید تا من‌ رفته‌، در آنجا دعا کنم‌.» ۳۷  و پطرس‌ و دو پسر زِبِدی‌ را برداشته‌، بی‌نهایت‌ غمگین‌ و دردناک‌ شد.  ۳۸  پس‌ بدیشان‌ گفت‌: «نَفْسِ من‌ از غایت‌ الم‌ مشرف‌ به‌ موت‌ شده‌ است‌. در اینجا مانده‌ با من‌ بیدار باشید.»  ۳۹  پس‌ قدری‌ پیش‌ رفته‌، به‌ روی‌ در افتاد و دعا کرده‌، گفت‌: «ای‌ پدر من‌، اگر ممکن‌ باشد این‌ پیاله‌ از من‌ بگذرد؛ لیکن‌ نه‌ به‌ خواهش‌ من‌، بلکه‌ به‌ اراده‌ تو.»  ۴۰  و نزد شاگردان‌ خود آمده‌، ایشان‌ را در خواب‌ یافت‌. و به‌ پطرس‌ گفت‌: «آیا همچنین‌ نمی‌توانستید یک‌ ساعت‌ با من‌ بیدار باشید؟  ۴۱  بیدار باشید و دعا کنید تا در معرض‌ آزمایش‌ نیفتید! روح‌ راغب‌ است‌، لیکن‌ جسم‌ ناتوان‌.»  ۴۲  و بار دیگر رفته‌، باز دعا نموده‌، گفت‌: «ای‌ پدر من‌، اگر ممکن‌ نباشد که‌ این‌ پیاله‌ بدون‌ نوشیدن‌ از من‌ بگذرد، آنچه‌ اراده‌ تو است‌ بشود.»  ۴۳  و آمده‌، باز ایشان‌ را در خواب‌ یافت‌ زیرا که‌ چشمان‌ ایشان‌ سنگین‌ شده‌ بود. ۴۴ پس‌ ایشان‌ را ترک‌ کرده‌، رفت‌ و دفعه‌ سوم‌ به‌ همـان‌ کلام‌ دعـا کرد.  ۴۵  آنگاه‌ نـزد شاگردان‌ آمده‌، بدیشان‌ گفت‌: «مابقی‌ را بخوابید و استراحت‌ کنید. الحال‌ ساعت‌ رسیده‌ است‌ که‌ پسر انسان‌ به‌ دست‌ گناهکاران‌ تسلیم‌ شود. ۴۶ برخیزیـد برویم‌. اینک‌ تسلیم‌ کننـده‌ من‌نزدیک‌ است‌!»دستگیری‌ عیسی‌(مرقس‌ ۱۴:۴۳-۵۲، لوقا ۲۲:۴۷-۵۳، یوحنا ۱۸:۱-۱۱)۴۷  و هنوز سخن‌ می‌گفت‌ که‌ ناگاه‌ یهودا که‌ یکی‌ از آن‌ دوازده‌ بود با جمعی‌ کثیر با شمشیرها و چوبها از جانب‌ رؤساء کَهَنه‌ و مشایخ‌ قوم‌ آمدند.  ۴۸  و تسلیم‌ کننده‌ او بدیشان‌ نشانی‌ داده‌، گفته‌ بود: «هر که‌ را بوسه‌ زنم‌، همان‌ است‌. او را محکم‌ بگیرید.»  ۴۹  در ساعت‌ نزد عیسی‌ آمده‌، گفت‌: «سلام‌ یا سیدی‌!» و او را بوسید.  ۵۰  عیسی‌ وی‌ را گفت‌: «ای‌ رفیق‌، از بهر چه‌ آمدی‌؟» آنگاه‌ پیش‌ آمده‌، دست‌ بر عیسی‌ انداخته‌، او را گرفتند. ۵۱  و ناگاه‌ یکی‌ از همراهان‌ عیسی‌ دست‌ آورده‌، شمشیر خود را از غلاف‌ کشیده‌، بر غلام‌ رئیس‌ کهنه‌ زد و گوشش‌ را از تن‌ جدا کرد.  ۵۲  آنگاه‌ عیسی‌ وی‌ را گفت‌: «شمشیر خود را غلاف‌ کن‌، زیرا هر که‌ شمشیر گیرد، به‌ شمشیر هلاک‌ گردد. ۵۳  آیا گمان‌ می‌بری‌ که‌ نمی‌توانم‌ الحال‌ از پدر خود درخواست‌ کنم‌ که‌ زیاده‌ از دوازده‌ فوج‌ از ملائکه‌ برای‌ من‌ حاضر سازد؟  ۵۴  لیکن‌ در این‌ صورت‌ کتب‌ چگونه‌ تمام‌ گردد که‌ همچنین‌ می‌بایست‌ بشود؟»  ۵۵  در آن‌ ساعت‌، به‌ آن‌ گروه‌ گفت‌: «گویا بر دزد بجهت‌ گرفتن‌ من‌ با تیغها و چوبها بیرون‌ آمدید! هر روز با شما در هیکل‌ نشستـه‌، تعلیـم‌ می‌دادم‌ و مرا نگرفتید.  ۵۶  لیکن‌ این‌ همه‌ شـد تا کتب‌ انبیـا تمام‌ شـود.» در آن‌ وقـت‌ جمیـع‌ شاگردان‌ او را واگـذارده‌، بگریختند.

روز داوری در کلام مقدس انجیل

روز داوری

‌۳۱  «امّا چون‌ پسر انسان‌ در جلال‌ خود با جمیع‌ ملائکه‌ مقدّس‌ خویش‌ آید، آنگاه‌ بر کرسی‌ جلال‌ خود خواهد نشست‌،  ۳۲  و جمیع‌ امّت‌ها در حضور او جمع‌ شوند و آنها را از همدیگر جدا می‌کند، به‌ قسمی‌ که‌ شبان‌ میشها را از بزها جدا می‌کند.  ۳۳  و میشها را بر دست‌ راست‌ و بزها را بر چپ‌ خود قرار دهد.  ۳۴  آنگاه‌ پادشاه‌ به‌ اصحاب‌ طرف‌ راست‌ گوید: "بیایید ای‌ برکت‌ یافتگان‌ ازپدر من‌ و ملکوتی‌ را که‌ از ابتدای‌ عالم‌ برای‌ شما آماده‌ شده‌ است‌، به‌ میراث‌ گیرید.  ۳۵  زیرا چون‌ گرسنه‌ بودم‌ مرا طعام‌ دادید، تشنه‌ بودم‌ سیرآبم‌ نمودید، غریب‌ بودم‌ مرا جا دادید،  ۳۶  عریان‌ بودم‌ مرا پوشانیدید، مریض‌ بودم‌ عیادتم‌ کردید، در حبس‌ بودم‌ دیدن‌ من‌ آمدید."  ۳۷  آنگاه‌ عادلان‌ به‌ پاسخ‌ گویند: "ای‌ خداوند، کی‌ گرسنه‌ات‌ دیدیم‌ تا طعامت‌ دهیم‌، یا تشنه‌ات‌ یافتیم‌ تا سیرآبت‌ نماییم‌،  ۳۸  یا کی‌ تو را غریب‌ یافتیم‌ تا تو را جا دهیم‌ یا عریان‌ تا بپوشانیم‌،  ۳۹  و کی‌ تو را مریض‌ یا محبوس‌ یافتیم‌ تا عیادتت‌ کنیم‌؟"  ۴۰  پادشاه‌ در جواب‌ ایشان‌ گوید: "هرآینه‌ به‌ شما می‌گویم‌، آنچه‌ به‌ یکی‌ از این‌ برادران‌ کوچکترین‌ من‌ کردید، به‌ من‌ کرده‌اید."۴۱  «پس‌ اصحاب‌ طرف‌ چپ‌ را گوید: "ای‌ ملعونان‌، از من‌ دور شوید در آتش‌ جاودانی‌ که‌ برای‌ ابلیس‌ و فرشتگان‌ او مهیا شده‌ است‌.  ۴۲  زیرا گرسنه‌ بودم‌ مرا خوراک‌ ندادید، تشنه‌ بودم‌ مرا آب‌ ندادید،  ۴۳  غریب‌ بودم‌ مرا جا ندادید، عریان‌ بودم‌ مرا نپوشانیدید، مریض‌ و محبوس‌ بودم‌ عیادتم‌ ننمودید."  ۴۴  پس‌ ایشان‌ نیز به‌ پاسخ‌ گویند: "ای‌ خداوند، کی‌ تو را گرسنه‌ یا تشنه‌ یا غریب‌ یا برهنه‌ یا مریض‌ یا محبوس‌ دیده‌، خدمتت‌ نکردیم‌؟"  ۴۵  آنگاه‌ در جواب‌ ایشان‌ گوید: "هرآینه‌ به‌ شما می‌گویم‌، آنچه‌ به‌ یکی‌ از این‌ کوچکان‌ نکردید، به‌ من‌ نکرده‌اید."  ۴۶  و ایشان‌ در عذاب‌ جاودانی‌ خواهند رفت‌، امّا عادلان‌ در حیات‌ جاودانی‌.»

تعلیم در ارتباط با ازدواج و طلاق از کلام مقدس انجیل

تعلیم‌ درباره‌ ازدواج‌ و طلاق

‌(مرقس‌ ۱۰:۱-۱۲)۱۹    

     و چون‌ عیسی‌ این‌ سخنان‌ را به‌ اتمام‌رسانید، از جلیل‌ روانه‌ شده‌، به‌ حدود یهودیه‌ از آن‌ طرف‌ اُرْدُنّ آمد.  ۲  و گروهی‌ بسیار از عقب‌ او آمدند و ایشان‌ را در آنجا شفا بخشید.۳  پس‌ فریسیان‌ آمدند تا او را امتحان‌ کنند و گفتند: «آیا جایز است‌ مرد، زن‌ خود را به‌ هر علّتی‌ طلاق‌ دهد؟»  ۴  او در جواب‌ ایشان‌ گفت‌: «مگر نخوانده‌اید که‌ خالق‌ در ابتدا ایشان‌ را مرد و زن‌ آفرید،  ۵  و گفت‌ از این‌ جهت‌ مرد، پدر و مادر خود را رها کرده‌، به‌ زن‌ خویش‌ بپیوندد و هر دو یک‌ تن‌ خواهند شد؟  ۶  بنابراین‌ بعد از آن‌ دو نیستند بلکه‌ یک‌ تن‌ هستند. پس‌ آنچه‌ را خدا پیوست‌ انسان‌ جدا نسازد.»  ۷  به‌ وی‌ گفتند: «پس‌ از بهر چه‌ موسی‌ امر فرمود که‌ زن‌ را طلاقنامه‌ دهند و جدا کنند؟»  ۸  ایشان‌ را گفت‌: «موسی‌ به‌سبب‌ سنگدلی شما، شما را اجازت‌ داد که‌ زنان‌خود را طلاق‌ دهید. لیکن‌ از ابتدا چنین‌ نبود.  ۹  و به‌ شما می‌گویم‌ هر که‌ زن‌ خود را بغیر علّت‌ زنا طلاق‌ دهد و دیگری‌ را نکاح‌ کند، زانی‌ است‌ و هر که‌ زن‌ مطلقّه‌ای‌ را نکاح‌ کند، زنا کند.»۱۰  شاگردانش‌ بدو گفتند: «اگر حکم‌ شوهر با زن‌ چنین‌ باشد، نکاح‌ نکردن‌ بهتر است‌!»  ۱۱  ایشان‌ را گفت‌: «تمامی‌ خلق‌ این‌ کلام‌ را نمی‌پذیرند، مگر به‌ کسانی‌ که‌ عطا شده‌ است‌.  ۱۲  زیرا که‌ خَصی‌ها می‌باشند که‌ از شکم‌ مادر چنین‌ متولّد شدند و خصی‌ها هستند که‌ از مردم‌ خصی‌ شده‌اند و خصی‌ها می‌باشند که‌ بجهت‌ ملکوت‌ خدا خود را خصـی‌ نموده‌اند. آنکه‌ توانایی‌ قبول‌ دارد بپذیرد.»

۱۳۹۴ دی ۲۶, شنبه

بزرگترین‌ حکم و حکم اعظم

بزرگترین‌ حکم و حکم اعظم

‌(مرقس‌ ۱۲:۲۸-۳۴)

۳۳  و آن‌ گروه‌ چون‌ شنیدند، از تعلیم‌ وی‌ متحیر شدند.  ۳۴  امّا چون‌ فریسیان‌ شنیدند که‌ صدّوقیان‌ را مجاب‌ نموده‌ است‌، با هم‌ جمع‌ شدند.  ۳۵  و یکی‌ از ایشان‌ که‌ فقیه‌ بود، از وی‌ به‌ طریق‌ امتحان‌ سؤال‌ کرده‌، گفت‌:  ۳۶  «ای‌ استاد، کدام‌ حکم‌ در شریعت‌ بزرگتر است‌؟»  ۳۷  عیسی‌ وی‌ را گفت‌: «اینکه‌ خداوند خدای‌ خود را به‌ همه‌ دل‌ و تمامی‌ نفس‌ و تمامی‌ فکر خود محبّت‌ نما. ۳۸  این‌ است‌ حکم‌ اوّل‌ و اعظم‌.  ۳۹  و دوّم‌ مثل‌ آن‌ است‌ یعنی‌ همسایه‌ خود را مثل‌ خود محبّت‌ نما. ۴۰ بدین‌ دو حکم‌، تمام‌ تورات‌ و صُحُف‌ انبیا متعلّق‌ است‌.»

نخستین‌ پیشگویی‌ عیسی‌ درباره‌ مرگ‌ خود

نخستین‌ پیشگویی‌ عیسی‌ درباره‌ مرگ‌ خود

(مرقس‌ ۸:۳ - ۹:۱، لوقا ۹:۲۱-۲۷)

۲۱  و از آن‌ زمان‌ عیسی‌ به‌ شاگردان‌ خود خبردادن‌ آغاز کرد که‌ رفتن‌ او به‌ اورشلیم‌ و زحمتِ بسیار کشیدن‌ از مشایخ‌ و رؤسای‌ کَهَنه‌ و کاتبان‌ و کشته‌ شدن‌ و در روز سوم‌ برخاستن‌ ضروری‌ است‌.  ۲۲  و پطرس‌ او را گرفته‌، شروع‌ کرد به‌ منع‌ نمودن‌ و گفت‌: «حاشا از تو ای‌ خداوند که‌ این‌ بر تو هرگز واقع‌ نخواهد شد!»  ۲۳  امّا او برگشته‌، پطرس‌ را گفت‌: «دور شو از من‌ ای‌ شیطان‌ زیرا که‌ باعث‌ لغزش‌ من‌ می‌باشی‌، زیرا نه‌ امور ال'هی‌ را بلکه‌ امور انسانی‌ را تفکّر می‌کنی‌!» ۲۴ آنگاه‌ عیسی‌ به‌ شاگردان‌ خود گفت‌: «اگر کسی‌ خواهد متابعت‌ من‌ کند، باید خود را انکار کرده‌ و صلیب‌ خود را برداشته‌، از عقب‌ من‌ آید.  ۲۵  زیراهر کس‌ بخواهد جان‌ خود را برهاند، آن‌ را هلاک‌ سازد؛ امّا هر که‌ جان‌ خود را بخاطر من‌ هلاک‌ کند، آن‌ را دریابد.  ۲۶  زیرا شخص‌ را چه‌ سود دارد که‌ تمام‌ دنیا را ببرد و جان‌ خود را ببازد؟ یا اینکه‌ آدمی‌ چه‌ چیز را فدای‌ جان‌ خود خواهد ساخت‌؟  ۲۷  زیرا که‌ پسر انسان‌ خواهد آمد در جلال‌ پدر خویش‌ به‌ اتّفاق‌ ملائکه‌ خود و در آن‌ وقت‌ هر کسی‌ را موافق‌ اعمالش‌ جزا خواهد داد. ۲۸  هرآینه‌ به‌ شما می‌گویم‌ که‌ بعضی‌ در اینجا حاضرند که‌ تا پسر انسان‌ را نبینند که‌ در ملکوت‌ خود می‌آید، ذائقه‌ موت‌ را نخواهند چشید.»

شریح‌ حکایت‌ چهار نوع‌ زمین از زبان عیسی مسیح


(مرقس‌ ۴:۱۰-۲۵، لوقا ۸:۹-۱۸)
۱۰  آنگاه‌ شاگردانش‌ آمده‌، به‌ وی‌ گفتند: «از چه‌ جهت‌ با اینها به‌ مَثَلها سخن‌ می‌رانی‌؟»  ۱۱  در جواب‌ ایشان‌ گفت‌: «دانستن‌ اَسرار ملکوت‌ آسمان‌ به‌ شما عطا شده‌ است‌، لیکن‌ بدیشان‌ عطا نشده‌،  ۱۲  زیرا هر که‌ دارد بدو داده‌ شود و افزونی‌ یابد. امّا کسی‌ که‌ ندارد آنچه‌ دارد هم‌ از او گرفته‌ خواهد شد.  ۱۳  از این‌ جهت‌ با اینها به‌ مَثَلها سخن‌می‌گویم‌ که‌ نگرانند و نمی‌بینند و شنوا هستند و نمی‌شنوند و نمی‌فهمند.  ۱۴  و در حقّ ایشان‌ نبوّت‌ اشعیا تمام‌ می‌شود که‌ می‌گوید: "به‌ سمع‌ خواهید شنید و نخواهید فهمید و نظر کرده‌، خواهید نگریست‌ و نخواهید دید.  ۱۵  زیرا قلب‌ این‌ قوم‌ سنگین‌ شده‌ و به‌ گوشها به‌ سنگینی‌ شنیده‌اند و چشمان‌ خود را بر هم‌ نهاده‌اند، مبادا به‌ چشمها ببینند و به‌ گوشها بشنوند و به‌ دلها بفهمند و بازگشت‌ کنند و من‌ ایشان‌ را شفا دهم‌." ۱۶  لیکن‌ خوشابحال‌ چشمان‌ شما زیرا که‌ می‌بینند و گوشهای‌ شما زیرا که‌ می‌شنوند ۱۷ زیرا هرآینه‌ به‌ شما می‌گویم‌ بسـا انبیـا و عادلان‌ خواستند که‌ آنچه‌ شمـا می‌بینیـد، ببیننـد و ندیدنـد و آنچـه‌ می‌شنویـد، بشنونـد و نشنیدنـد.۱۸  «پس‌ شما مَثَل‌ برزگر را بشنوید.  ۱۹  کسی‌ که‌ کلمه‌ ملکوت‌ را شنیده‌، آن‌ را نفهمید، شریر می‌آید و آنچه‌ در دل‌ او کاشته‌ شده‌ است‌ می‌رباید، همان‌ است‌ آنکه‌ در راه‌ کاشته‌ شده‌ است‌.  ۲۰  و آنکه‌ بر سنگلاخ‌ ریخته‌ شد، اوست‌ که‌ کلام‌ را شنیده‌، فی‌الفور به‌ خشنودی‌ قبول‌ می‌کند،  ۲۱  و ل'کن‌ ریشه‌ای‌ در خود ندارد، بلکه‌ فانی‌ است‌ و هرگاه‌ سختی‌ یا صدمه‌ای‌ به‌سبب‌ کلام‌ بر او وارد آید، در ساعت‌ لغزش‌ می‌خورد. ۲۲  و آنکه‌ در میان‌ خارها ریخته‌ شد، آن‌ است‌ که‌ کلام‌ را بشنود واندیشه‌ این‌ جهان‌ و غرور دولت‌، کلام‌ را خفه‌ کند و بی‌ثمر گردد.  ۲۳  و آنکه‌ در زمین‌ نیکو کاشته‌ شد، آن‌ است‌ که‌ کلام‌ را شنیده‌، آن‌ را می‌فهمد و بارآور شده‌، بعضی‌ صد و بعضی‌شصت‌ و بعضی‌ سی‌ ثمر می‌آورد.»

۱۳۹۴ دی ۲۴, پنجشنبه

موعظه‌ بالای‌ کوه‌ عیسی مسیح


موعظه‌ بالای‌ کوه‌

خوشابحالها
(لوقا ۱۷-۲۶)
۵     و گروهی‌ بسیار دیده‌، بر فراز کوه‌ آمد. و وقتی‌ که‌ او بنشست‌، شاگردانش‌ نزد او حاضر شدند.  ۲  آنگاه‌ دهان‌ خود را گشوده‌، ایشان‌ را تعلیم‌ داد و گفت‌:
۳  «خوشابحال‌ مسکینان‌ در روح‌، زیرا ملکوت‌آسمان‌ از آن‌ ایشان‌ است‌.  ۴  خوشابحال‌ ماتمیان‌، زیرا ایشان‌ تسلّی‌ خواهند یافت‌.  ۵  خوشابحال‌ حلیمان‌، زیرا ایشان‌ وارث‌ زمین‌ خواهند شد. ۶ خوشابحال‌ گرسنگان‌ و تشنگان‌ عدالت‌، زیرا ایشان‌ سیر خواهندشد.  ۷  خوشابحال‌ رحم‌کنندگان‌، زیرا بر ایشان‌ رحم‌ کرده‌ خواهد شد.  ۸  خوشابحال‌ پاک‌دلان‌، زیرا ایشان‌ خدا را خواهند دید.  ۹  خوشابحال‌ صلح‌کنندگان‌، زیرا ایشان‌ پسران‌ خدا خوانده‌ خواهند شد. ۱۰ خوشابحال‌ زحمت‌کشان‌ برای‌ عدالت‌، زیرا ملکوت‌ آسمان‌ از آن‌ ایشان‌ است‌.  ۱۱  خوشحال‌ باشید چون‌ شما را فحش‌ گویند و جفا رسانند، و بخاطر مـن‌ هـر سخـن‌ بـدی‌ بر شمـا کاذبانه‌ گویند.  ۱۲  خوش‌ باشید و شادی‌ عظیم‌ نمایید، زیرا اجر شما در آسمان‌ عظیم‌ است‌ زیرا که‌ به‌ همینطور بر انبیای‌ قبل‌ از شمـا جفـا می‌رسانیدند.

تجربه‌ عیسی‌ در بیابان‌

تجربه‌ عیسی‌ در بیابان‌
(مرقس‌ ۱:۱۲-۱۳، لوقا ۴:۱-۱۳)
۴     آنگاه‌ عیسی‌ به‌ دست‌ روح‌ به‌ بیابان‌ برده‌ شد تا ابلیس‌ او را تجربه‌ نماید.  ۲  و چون‌ چهل‌ شبانه‌ روز روزه‌ داشت‌، آخر گرسنه‌ گردید.  ۳  پس‌ تجربه‌ کننده‌ نزد او آمده‌، گفت‌: «اگر پسر خدا هستی‌، بگو تا این‌ سنگها نان‌ شود.»  ۴  در جواب‌ گفت‌: «مکتوب‌ است‌ انسان‌ نه‌ محض‌ نان‌ زیست‌ می‌کند، بلکه‌ به‌ هر کلمه‌ای‌ که‌ از دهان‌ خدا صادر گردد.»  ۵  آنگاه‌ ابلیس‌ او را به‌ شهر مقدّس‌ برد و بر کنگره‌ هیکل‌ برپا داشته‌،  ۶  به‌ وی‌ گفت‌: «اگر پسر خدا هستی‌، خود را به‌ زیر انداز، زیرا مکتوب‌ است‌ که‌ فرشتگان‌ خود را درباره‌ تو فرمان‌ دهد تا تو را به‌ دستهای‌ خود برگیرند، مبادا پایت‌ به‌ سنگی‌ خورد.»  ۷  عیسی‌ وی‌ را گفت‌: «و نیز مکتوب‌ است‌ خداوند خدای‌ خود را تجربه‌ مکن‌.»  ۸  پس‌ ابلیس‌ او را به‌ کوهی‌ بسیار بلند برد و همه‌ ممالک‌ جهان‌ و جلال‌ آنها را بدو نشان‌ داده‌، ۹  به‌ وی‌ گفت‌: «اگر افتاده‌ مرا سجده‌ کنی‌، همانااین‌ همه‌ را به‌ تو بخشم‌.»  ۱۰  آنگاه‌ عیسی‌ وی‌ را گفت‌: «دور شو ای‌ شیطان‌، زیرا مکتوب‌ است‌ که‌ خداوند خدای‌ خود را سجده‌ کن‌ و او را فقط‌ عبادت‌ نما.»  ۱۱  در ساعت‌ ابلیس‌ او را رها کرد و اینک‌ فرشتگان‌ آمده‌، او را پرستاری‌ می‌نمودند.

۱۳۹۴ دی ۲۰, یکشنبه

متّی 16:13-16

وقتی عیسی به نواحی اطراف قیصریه فیلیپُس رسید از شاگردان خود پرسید: «به نظر مردم پسر انسان كیست؟» آنها جواب دادند: «بعضی‌ها می‌گویند یحیای تعمید‌دهنده است و عدّه‌ای می‌گویند: الیاس یا ارمیا و یا یكی از انبیاست.» عیسی پرسید: «شما مرا كه می‌دانید؟» شمعون پطرس جواب داد: «تو مسیح، پسر خدای زنده هستی.»