۱۳۹۲ دی ۲۲, یکشنبه

مزامیر ۱۷

1ای خداوند، عدالت را بشنو و به فریادمن توجه فرما! و دعای مرا که از لب بیریا میآید، گوش بگیر! 2داد من از حضور توصادر شود؛ چشمان تو راستی را ببیند.3دل مراآزمودهای، شبانگاه از آن تفقد کردهای. مرا قال گذاشتهای و هیچ نیافتهای، زیرا عزیمت کردم که زبانم تجاوز نکند. 4و اما کارهای آدمیان به کلام لبهای تو؛ خود را از راههای ظالم نگاه داشتم. 5قدمهایم به آثار تو قائم است، پس پایهایم نخواهد لغزید. 6ای خدا تو را خواندهام زیرا که مرا اجابت خواهی نمود. گوش خود را به من فراگیر و سخن مرا بشنو. 7رحمت های خود را امتیاز ده، ای که متوکلان خویش را بهدست راست خود ازمخالفان ایشان میرهانی. 8مرا مثل مردمک چشم نگاه دار؛ مرا زیر سایه بال خود پنهان کن، 9از روی شریرانی که مرا خراب میسازند، ازدشمنان جانم که مرا احاطه میکنند. 10دل فربه خود را بستهاند. به زبان خویش سخنان تکبرآمیزمی گویند. 11الان قدمهای ما را احاطه کردهاند، وچشمان خود را دوختهاند تا ما را به زمین بیندازند. 12مثل او مثل شیری است که در دریدن حریص باشد، و مثل شیر ژیان که در بیشه خود درکمین است. 13ای خداوند برخیز و پیش روی وی درآمده، او را بینداز و جانم را از شریر به شمشیر خود برهان، 14از آدمیان، ای خداوند، بهدست خویش، از اهل جهان که نصیب ایشان در زندگانی است. که شکم ایشان را به ذخایرخود پرساختهای و از اولاد سیر شده، زیادی مال خود را برای اطفال خویش ترک میکنند. 15و اما من روی تو را در عدالت خواهم دید و چون بیدار شوم از صورت تو سیر خواهم شد.

0 نظرات:

ارسال یک نظر